ما کودکي خود را با افسانه و قصه هاي کودکانه به ياد مي آوريم. قصه ها، بي آن که آگاه باشيم، نطفه و نهاد شخصيت آينده و سرنوشت ها را پي ريزي مي کنند، صورت و ظاهر اين قصه ها شايد به مرور زمان به فراموشي سپرده شوند، اما جوهره ي نمادين آن ها همواره از کانون هستي ما حضوري فعال و قدرتمند دارد و مي تواند چشمه ي خلاقيت و سر زندگي کودک در سال هاي آتي زندگي باشد. رسم زيباي قصه خواني در شب و در وقت خواب علاوه بر ايجاد و تحکيم رابطه ي عاطفي با کودک، جزئي از اصول تربيت سنتي در تمام جهان است و فلسفه ي انجام آن، آماده ساختن کودک براي زندگي با رمز و راز و تأثير گذاشتن بر ناخودآگاه اوست. چون وقتي کودک در حال خواب است، محتويات قصه به زيان شما، خود به خود به ضمير ناخودآگاه وي منتقل مي شود. رمزهاي قصه در ضمير ناخودآگاه او جايگزين مي شوند تا در زمان لازم، ذهن و تخيل کودک را براي مواجهه با واقعيت آماده کنند و در عين حال او را در برابر اضطراب، ترس ها و ناشناخته هاي معمول در زندگي، مصون نگه دارند. بنابراين قصه هاي شب جنبه ي پالايش و درماني دارند و کودک را در برابر هزار و يک پرسش و نکته ي گنگ و مهمي که ممکن است در طول روز برايش پيش آمده باشد، محافظت مي کنند و اين کار را با زبان نماد و رمز انجام مي دهند. اين سنت زيبا و تأثير گذار، متأسفانه در جامعه ي پرتنش، پيچيده و پر شتاب امروزي، به تدريج رو به فراموشي مي رود و امروز، کمتر مادري را مي بينيم که قبل از خواب براي کودکش، قصه اي نقل کند و به ويژه در خانواده هاي شهري، تلويزيون، ويدئو، ماهواره و به ويژه کامپيوتر، به تدريج جاي قصه گويي شبانه را گرفته اند، غافل از اينکه جوهره ي عاطفي و کارکرد تربيتي درماني قصه هاي شب، قابليت جايگزيني با هيچ شيوه و رسانه ي ديگري را ندارد. چرا که زبان قصه هاي شب، زبان نماد و رمز و راز است و تنها نماد است که مي تواند در ناخودآگاه کودک تأثيري ماندگار بگذارد و او را از وحشت مواجهه با واقعيت بيرحم و عريان حفظ کند و در عين حال نوعي تصفيه و تزکيه ي عاطفي – هيجاني در او پديد آورد. به طوري که با هم ذات پنداري با قهرمان قصه (خود را جاي قهرمان انگاشتن) بتواند بر اضطرابهاي موهوم خود غلبه پيدا کند و به نوعي تخليه هيجاني دست يابد و بتواند در برابر ترس هاي بي دليل خود، از قوه ي هدايت شده ي تخيل در قصه هاي جن و پري کمک بگيرد.


حال ممکن است اين سوال پيش بيايد که چرا از «قصه هاي شب» سخن مي گوييم چرا سنت قصه خواني و کتابخواني در طول روز نمي تواند چنين تأثيري در روند شکل گيري شخصيت کودک داشته باشد؟


واقعيت اين است که قصه صوتي کودکانه گويي و قصه خواني در هر ساعت شبانه روز، مي تواند به کودک در فهم واقعيت پرورش قوه ي تخيل، هنجاريابي و درک ارزش ها و مواجهه با استعدادهاي شخصي کمک کند اما تأکيد بر قصه هاي شب يا قصه هاي قبل از خواب که سنتي رو به زوال است، دقيقاً به دليل تأثير دوگانه و مضاعف قصه در زمان خواب صورت مي گيرد. چرا که اولاً بافت، ساختار و فضاي قصه هاي شب، بايد با قصه هاي روز متفاوت باشند و دقيقاً بر مبناي ساختار قصه هاي عاميانه ي، مادربزرگان (يا به زبان تئوريک قصه شناسي بر مبناي قصه هاي جن و چري) استوار باشند و ثانياً درست قبل از خواب کودک براي او خواند و يا نقل شوند، به طوري که بعد از آن، کودک به خواب رود و مجال القاء مفاهيم قصه به ناخودآگاه کودک فراهم آيد.


حال بايد ديد که چرا قصه هاي شب، بايد فضايي متفاوت از قصه هاي روز داشته باشند، و يا همان گونه که گفتيم از الگوي قصه هاي مادربزرگان و افسانه هاي جن و پري تبعيت کنند؟


اصلاً قصه هاي جن و پري جنسيت و قصه هاي مادربزرگان چه ويژگي خاصي دارد که آن ها را در روند شخصيت پردازي کودک، در موقعيت ممتازي قرار مي دهد. اين ويژگي را در عوالم زير مي توان خلاصه کرد. 1– تاکيد بر تخيل به عنوان رکن اصلي 2- ايجاد فضاي امن و مصون براي مواجهه با تخيل و واقعيت 3- استفاده از نظام نمادين براي تأثيربر ناخودآگاه و وحدانيت اجزاي وجودي انسان. همان گونه که اشاره شد، قصه هاي شب معمولاً از فرهنگ عاميانه ي ما نشأت مي گيرند و از گذشته هاي دور، نسل به نسل به ما رسيده اند و گويي در حافظه ي جميع، جاودانه شده اند و به همين دليل، خاصيتي تربيتي درماني و شفابخش دارند.


اين قصه ها به جاي بازگويي صرف واقعيت، با ايجاد رمز و راز و هدايت تخيل کودک، حس کنجکاوي، خودانگيختگي و توانايي احساس کردن را براي کودک به ارمغان مي آورند. توانايي درک تمام احساسات بشري مثل عشق، ترس، نفرت، اميد و حتي سوگ و جدايي. اما جهان قصه در عين مطرح کردن تمام احساسات بشري، براي کودکان جاي امني است. چرا که همه ي اين ها در مزان غير واقعي «يکي بود و يکي نبود» يا «روزي روزگاري» اتفاق مي افتد. پس اتفاقات آن به «خود راستين» کودک لطمه نمي زند و کودک در برابر عرياني خشن واقعيت احساس سرما و برهنگي نمي کند، اين جهان با جهان قصه هاي واقع گرايانه و سراسر پند و اندرز افراد بالغ تفاوت دارد. چرا که جهان قصه هاي واقع گرايانه و اخلاقي، مي توانند براي کودک تهديدي محسوب شود. اما در قصه هاي عاميانه، يا قصه هاي جن و پري هر اتفاقي که بيفتد، کودک احساس خطر نمي کند، چرا که اين اتفاق در جهان قصه رخ داده است و به همين دليل کودک به عنوان يک شاهد، نظاره گر، از اين قصه ها خود انگيختگي طبيعي، شور و شوق و مواجهه با احساسات بشري را مي آموزد، بي آن که احساس کند شخصيتش لطمه ديده است. در واقع قصه هاي عاميانه فضايي آزاد و رها براي جولان تخيل و کشف و شهود را براي کودکان به همراه مي روند.


عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد برالعجب من عاشق اين هر دو ضد


اما اين فضاي آزاد، کنترل نشده و وحشي نيست، بلکه دقيقاً از ساختار و الگوي واحد قصه هاي عاميانه که در آن شر محکوم به شکست است و نيکي در نهايت پيروز مي شود، تعبيت مي کند، اما جدال بين خير و شر در قصه هاي عاميانه دلهره آور نيست، چرا که به زبان رمز که مناسب ترين زبان براي بيان مسائل ناخودآگاه است، به نمايش گذاشته مي شود و اين راز اثر بخشي و خاصيت درماني قصه هاي شب است که مسائل مشترک نوع بشر و طريقه ي راه حل و فصل آن ها را به زباني نمادين بيان مي کند. در اين مورد دکتر برونو بتلهايم، روان شناس معروف کودک که تحقيقات مفصلي بر جنبه هاي درماني و تربيتي افسانه ها انجام داده است، به تفصيل در کتاب معروف خود تحت عنوان «کاربرد افسانه ها» که در ايران به نام «کاربرد افسون» ترجمه شده است، صحبت کرده است. دکتر بتلهايم اشاره مي کند که هدف روان درماني قصه ها، هماهنگ کردن هشياري و ناهشياري کودک و يا در واقع خودآگاه و ناخوداگاه اوست. فرد در صورتي مي تواند تماميت شخصيتي خود را پيدا کند که بين وجه هشياري و ناهشياري فردي و جمعي وي، مناسبات درستي برقرار شود. در قصه ها اين مناسبات به صورت ازدواج دختر شاهزاده با پسر سلطان صورت مي گيرد. دختر سلطان يا شاهزاده خانم بيانگر جلوه اي از ناهشيار است که بايد از راه ازدواج و شويي با جنبه هشيار روان در آميزد و اين اتصال و اتحاد، به گونه اي نمادين، بيانگر هماهنگي و سازشي ميان هشياري و ناهشياري بشر و درو اقع بيانگر تماميت اجزاء وجودي اوست، تا بتواند نهاد (غرايز) را با «خود» (جنبه ي هشيار وجودش) و فراخود (وجدان و بايد و نبايدهايش) هماهنگ کند و تنها در اين صورت است که مي تواند شاد و طبيعي و خودانگيخته باشد و همه ي توان و قدرت خود را در راه کمال و شکوفايي وجود خود به کار اندازد.


اين همان وظيفه اي است که شهرزاد قصه گو در هزار و يک شب با قصه هاي پريان خود انجام مي دهد، در واقع قصه گويي شهرزاد، وسيله اي براي روان درماني شهريار بيمار و پالايش رواني اوست و البته شهرزاد اين کار را با يک قصه و در طول يک شب انجام نمي دهد. چرا که نظام نمادين قصه بايد به تدريج بر ناخودآگاه تأثير کند. به همين دليل، قصه گو شهرزاد به هزار و يک شب، يعني زماني معادل سه سال طول مي کشد تا شهريار از طريق قصه هاي پياپي، از افسردگي، بدبيني و ناراحتي روحي نجات يابد و بار ديگر تماميت شخصيت خود را پيدا کند. پس توجه به خاصيت درماني قصه در بطن فرهنگ شرق نهفته است و نکته اي است که امروزه روان شناسان غرب به عنوان يک تز پژوهشي، بر روي آن کار مي کنند و اصلاً اصطلاح مفهوم «قصه درماني» که از نيمه ي دوم قرن بيستم در غرب رواج يافت، از توجه به واقعيت درماني نهفته در هزار و يک شب و قصه هاي شرقي، ناشي شده است. بتلهايم معتقد است که افسانه هاي جن و پري و افسانه هاي عاميانه که پدربزرگ ها و مادربزرگ ها تعريف مي کردند، به ما کمک مي کنند تا خويشتن را بهتر بشناسيم. چون ارزش هاي دوگانه و دوقطبي وجود ما در اين قصه ها از هم جدا شده اند و هر کدام در وجود چهره اي متفاوت، تجلي يافته اند. و به همين علت، اين قصه ها از قصه هاي پند آميز معمولي که در کتب درسي و سيستم آموزشي واقع گرايانه وجود دارند، قدرت تأثيرگذاري بيشتري دارند و عملاً در جريان تکوين شخصيت پردازي به ياري کودک مي شتابند. چرا که اين قصه ها بر اساس خيال پردازي پرورش پيدا مي کنند. برخي سيستمها و يا مربيان به غلط تصور مي کنند که پرورش قوه ي تخيل، کودک را از واقعيت اطرافش دور مي کند و اين نوع ادبيات و قصه پردازي را براي او مفيد نمي دانند، در صورتي که رويدادهاي تخيلي، اساس شفاي روحي هستند. چرا که ذهن کودک خردسال از ديدگاه بتلهايم داراي مجموعه ي در حال گسترش وسيعي است که اغلب از يک رشته نقوش ذهني بي تناسب تشکيل شده است که فقط برخي از آن ها تکميل شده اند. کودک با ذهن خود، فقط برخي جنبه هاي واقعيت را در مي يابد و قوه ي تخيل، نقاط ضعفي را که در عدم درک کودک از جهان پيرامونش موجود است پر مي کند. اين نقاط ضعف بر اثر عدم رشد فکري و فقدان اطلاعات درست پديد مي آيد و همچنين فشارها و استرسهاي دروني در هنگام مواجهه با واقعيت نيز باعث عدم درک مسائل و يا تحريف واقعيت مي شود.


اما خيال پردازي نيز در همه حال، خالي از خطر نيست، ايجاد نوعي نظم و ساختار، از خطر خيال پردازي لجام گسيخته مي کاهد، چرا که خيال پردازي غير کنترل شده، خود مي تواند باعث اضطراب و يا دور شدن از واقعيت شود. کودک طبيعي، خيال پردازي را با مشاهده ي قسمت هايي از واقعيت آغاز مي کند. اگر خيال پردازي نظم و کنترلي نداشته باشد، ممکن است اشياء در ذهن کودک چنان درهم آميزند که به هيچ رو، قادر به نظم دادن و کنترل آن ها نباشد. براي اين که کودک بتواند از عالم خيال به واقعيت بازگردد، وجود نوعي نظم ضروري است و افسانه هاي جن و پري اين نظم را ايجاد مي کنند. چرا که همانند ذهن کودک عمل مي کنند، يعني مثل خيال پردازي هاي کودک، معمولاً با بخشي از واقعيت آغاز مي شوند (دختري که مي خواهد به ديدار مادربزرگش برود، دختري که مادرش را از دست مي دهد، مرد فقيري که يک شب هيچ غذايي با خود به خانه نمي آورد) اما در نهايت نتيجه ي اين خيال پردزاي ها، چندان روشن نيست. وقتي کودک با افسانه هاي جن و پري آشنا باشد، مي داند که اين افسانه ها به زبان اشارات يا نمادها با او سخن مي گويند، نه به زبان واقعيت روزمره. در واقع از همان ابتداي داستان، مخاطب متوجه مي شود که آن چه اتفاق مي افتد، يک رشته واقعيت محسوس با اشخاص و مکان هاي واقعي نيست. کودک نيز با مفهومي که به نماد مي دهد، از آن قصه ها برداشت خاص خود را دارد. از ديدگاه يونگ، بيماري رواني زاييده ي کمبود و يا ضعف کارکرد نمادين ذهن است. يعني خودآگاهي نمي تواند با غرايز هماهنگ شود (فراخود با نهاد) و ذائقه غريزي به صورت خام ظاهر مي شود و زبان حال نماديني در خودآگاهي نمي يابيم. همين واژه «روزي روزگاري»، «در سرزمين دور» يا در «سرزميني هزار سال پيش تر از اين» ، يا «زير گنبد کبود» و . به کودک مي فهماند که آنچه بيان خواهد شد، ربطي به اينجا و اکنون ندارد و سپس حوادثي روي مي دهد که در آن ها منطق عادي و رابطه ي علت و معلولي وجود ندارد. چنانچه در رويا و کليه جلوه هاي ناخودآگاه نيز چنين فضايي حاکم است. اما چرا بي زماني قصه، مي تواند بر ناخودآگاه ما تأثير بگذارد؟ چون فرد به جاي فرديت، با دنياي خارج قطع رابطه مي کند و رفتاري ضد اجتماعي پيدا مي کند. محتواي ناخودآگاه، پنهان ترين و در عين حال مبهم ترين حيطه براي انسان است و شديدترين دل نگراني ها و هم چنين عظيم ترين اميدواري ها را به وجود مي آورد. حيطه ي ناخودآگاه محدود به زمان و مکان خاص يا توالي منطقي رويدادها نيست. ناخودآگاه ، بي اطلاع ما، ناگهان ما را به دورترين زمانهاي زندگي مان بر مي گرداند. به حيطه ي روياهاي اجدادمان – به روياها و تصاوير ازلي بنابراين، عجيب ترين، کهن ترين، دورترين و درعين حال آشناترين جاهايي که افسانه ي جن و پري از آنها سخن مي گويد، نمايشگر سفري به درون ذهن ما و به درون قلمروهاي بي خبري و ناخودآگاه است (آنچه يونگ از نماد مي بيند، منحصراً قدرت تأليف کننده و هماهنگي بخش آن، يعني متعارف ترين و اخلاقي ترين عمل نماد است).


افسانه ي جن و پري اگرچه از همان شروع ساده ي خود وارد حوادث تخيلي مي شود، اما با وجود پيچ و خمهاي، طولاني، پيشرفت حوادث قصه از دست نمي رود و اگرچه قصه، کودک را به سفري در جهان شگفتي ها مي برد، در پايان، با اطمينان بخش ترين شيوه، او را به عالم افسار تخيل براي مدتي کوتاه، خطري در بر ندارد، به شرطي که به طور دائم گرفتار آن نشويم. همان گونه که در پايان قصه، قهرمان به عالم واقع باز مي گردد و سرنوشتي خوش، اما معمولي و بدون جادو پيدا مي کند.


همانطور که ما از روياي خويش، شاد و سرحال بر مي خيزيم تا بهتر، آماده ي مقابله با فشارهاي واقعيت باشيم، در پايان قصه ي جن و پري نيز، قهرمان يا شخصاً يا بر اثر جادو به عالم واقع باز مي گردد، در حالي که به مراتب بهتر از ابتداي داستان، قادر به در درست گرفتن زندگي خويش است. در اينجا بي مناسبت نيست که از ديدگاه زبان شناسان نيز نگاهي مسئله داشته باشيم، زبان شناسان معتقدند که زبان مفهوم سلبي است و نه ايجابي، و در واقع ما ماهيت را آنگونه که هست نمي فهيمم، بلکه از طريق مجراي زبان بهتر مي فهميم، به همين دليل اشاره شد که اين قصه ها بايد قبل از خواب خوانده و يا گفته شوند چون خواب ادامه ي خيال پردازي و به نظم کشيدن تخيلات کودک را از طريق خيال پردازي به عهده مي گيرد و انرژي ذهني لازم را براي شروع يک روز جديد در اختيار او قرار مي دهد. پژوهش هايي که اخيراً درباره ي رويا انجام شده است، نشان داده است که هرگاه کسي از رويا و خواب ديدن محروم باشد، حتي اگر بخوابد، ولي به مرحله ي خواب سبک يا رويابيني نرسد، دچار افسردگي مي شود در زندگي واقعي، از نظر کنترل واقعيت دچار مشکل مي شود. علت مشکل اين است که فرد، فرصت آن را پيدا نمي کند که در عالم رويا، خود را از يد مسائل ناخودآگاه که به او هجوم مي آورند رها سازد.


بايد در نظر داشت که روياهاي کودک به اندازه ي روياي بزرگسال پيچيدگي ندارد. بنابراين به قصه هاي جن و پري بيشتر نياز دارد.


بسياري از روانشناسان معتقدند که اگر کودکي با افسانه هاي جن و پري آشنا شده باشد، ممکن است روياهايش از نظر محتوا و مفهوم کم مايه تر باشد و در نتيجه در راه تسلط بر مشکلات زندگي چندان کمکي به او نمي کند، اين مهمترين دليل نياز کودک به قصه هاي شب قبل از خواب است.


اما ممکن است براي بسياري اين پرسش پديد بيايد که چرا نبايد شب هنگام قصه هاي منطبق با واقعيت براي کودک گفته شود؟ بسياري از کساني که تکيه بر واقعيت گرايي دارند، از عنصر خيال پردازي از قصه هاي عاميانه ايراد مي گيرند. پاسخ به اين سوال اين است که اگر کودک همواره با قصه هاي واقع گرايانه مواجه باشد، ممکن است چنين نتيجه بگيرد که بخش عمده ي واقعيت دروني او و خيال پردازي هايش مورد قبول پدر و مادر نيست. از اين رو خود را نسبت به زندگي دروني و ذهني بيگانه مي سازد و در نتيجه به سوي غناي فکري گام بر نمي دارد و بعدها ممکن است در سنين نوجواني و جواني که ديگر تحت سلطه ي عاطفي پدر و مادر قرار ندارد، از جهان ملموس و منطقي متنفر شود و از هرگونه روابط علت و معلولي بگريزد و تماماً به درون عالم خيال پناه ببرد. گويي که درصدد جبران چيزي است که در کودکي از دست داده است و اين ممکن است در سنين بالاتر به جدايي کامل فرد از واقعيت منجر شود که پيامدهاي خطرناکي را دربر دارد و آغاز سايکوز يا روان پريشي است. چنين شخصي حس مي کند که هرگز در عالم واقع احساس رضايت کامل نمي کند وچون با فعاليتهاي ناخودآگاه بيگانه مي شود، قادر نيست توان ناخودآگاه خود را در جهت غناي زندگي خويش به کار ببرد. در اين صورت زندگي ديگر نه خوشايند است و نه مزيتي عزيز و بي همتا که به انسان هديه داده شده است.


به محض آن که فشارهاي دروني کودک بر او چيره شود، تنها چيزي که او را آرام مي کند و به او اميد مي بخشد، تجسم بخشيدن به آنها در عالم خارج است. اما مسئله ي مهم چگونگي اين تجسم بخشيدن است. بي آن که اين کاربر وجود کودک غالب گردد. کودک به تنهايي هنوز قادر به برقراري نظم در فراگردهاي دروني خود و درک آنها نيست. افسانه هاي جن و پري مادربزرگان به کودک نشان مي دهد که چگونه مي تواند آرزوهاي ويرانگر خود را در وجود يک شخصيت مجسم سازد و يا از شخصيت ديگر، به رضايت خاطر برسد و اصولاً چگونه با دغدغه هاي مخرب خود، سازگاري پيدا کند و آنها را پالايش کند.


وقتي آرزوهاي کودک در وجود فرشته اي مهربان تجسم يافت، و انگيزه هاي ويرانگرش در وجود جادوگري پليد، و هراسهايش در وجود گرگي درنده و توقعات وجدانش در وجود پيري خردمند مجسم شد، آن زمان کودکي سرانجام قادر خواهد بود که گرايشهاي متضاد خود را منظم سازد و از اين هنگام است که شخصيت او به تدريج شکل مي گيرد و در آينده، در برخورد با مسائل و مشکلات کمتر دچار اضطراب، از خود بيگانگي و آشفتگي دروني و مهتر از همه کمتر دچار احساس تناقض مي شود.

تاثير قصه گويي بر رفتار و آينده کودکان

چه وقت هايي بايد براي کودکان داستان کودکانه تعريف کرد

تاثير قصه بر تربيت کودکان، چيست؟

نقش تربيتي قصه هاي شب در روند شکل گيري شخصيت کودک

چگونه براي فرزندانمان قصه بگوييم

نقش قصههاي قرآني در تعليم و تربيت نسل جديد

قصه و تأثير آن در تربيت کودکان

مي ,قصه ,کودک ,ي ,ها ,کند ,قصه هاي ,است که ,جن و ,و پري ,خود را

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

daryaimavaj بازی و برنامه بهترین هدیه ایا کلاهبرداری پاپ اپ می درسته؟ تریبون آزاد فیلم فجری ها پاورپوینت دین و زندگی دیدار کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. پرسش مهر 98_99 : مدرسه زیبا آینده زیبا دادرس ایرانیان کانال فیلم مشاوره کنکوری رایگان وحید